روزها با فکر او دیوانه‌ام، شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم، اما من اغلب بیشتر

باد می‌گوید که او آشفته گیسو دیدنی‌ست
شانه می‌گوید که با موی مرتب بیشتر

تا مرا بوسید گفتم: آه ترکم کن، برو
عمق هذیان می‌شود با سوزش تب بیشتر

حرف‌هایش از نوازش‌های او شیرین‌تر است
از هر انگشتش هنر می‌ریزد از لب، بیشتر

یک اتاق و لقمه‌ای نان و کمی آغوش او
من چه می‌خواهم مگر از این مکعب بیشتر؟

سعید_صاحب_علم


مشخصات

آخرین جستجو ها